جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

مادرشدن

نی نی شکلک

سلام سلام سلام سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

آآآآآخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ جووووووووووووووووووووووووووووننننننننننننننننننن

نفسم به دنیا اومد، عشقم به دنیا اومد، امیدم به دنیا اومد

البته الان نه نفسم تقریبا 15 روزه که به دنیا اومده و من طعم شیرین مادر شدنو حس کردم 

وای خدا جونم واقعا ازت ممنونم واسه این فرشته کوچولو که بهمون بخشیدی. نمیدونید چقدر این دختر شیرینه و دوست داشتنی...happy infant

اول بگم از لحظه زایمان و بیمارستان که واقعا لحظات سخت و وحشتناکی رو پشت سر گذاشتماسترس  بهتون گفته بودم که من میخوام به صورت طبیعی و فیزیولوژیک زایمان کنم. توی مدت بارداریم هم کلی بابتش کلاس رفتم و هزینه کرده بودم. هر روز کلی ورزش و تمرین داشتم که باید انجام میدادم. همه چیز خوب داشت پیش میرفت تا اینکه صبح روز 18 دی  از خواب که بیدار شدم تا نی نو رو راهی کنم بره سرکار حس کردم کمردرد دارم. نی نو که رفت سعی کردم یه کم استراحت کنم اما درد ولم نمیکرد و من متوجه شدم که دیگه داره وقتش میرسه. بلند شدمو کارامو انجام دادم تا ظهر که نی نو اومد و باهم رفتیم بیمارستان واسه معاینه که گفتن باید بستری بشم 

درد من هر لحظه بیشتر میشد ولی من خوشحال بودم که دیگه انتظار تموم میشه و نفس کوچولو به جمع خانواده ما اضافه میشه... شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے اما یه سری اتفاقات افتاد که من از شدت درد تا سرحد مرگ رفتم و بعدش هم بهم گفتن بچه توی شکمم دفع داشته و خطرناکه و باید برم اتاق عمل واسه سزارین!!!!! 15_6_26.gif

خلاصه ما هم دردارو کشیدیم هم سزارین شدیم و رفتیم اتاق عمل. ولی می ارزید، به داشتن یه فرشته کوچولو و معصوم می ارزید شِـکـْلـَکْ هآے خـآنــــومے

توی این چند وقت هم یا خودم زیاد سرحال نبودم یا اینقدر سرگرم دختر گلم و کاراش بودم که وقت نشد بیام بنویسم. تازه خیلی هم خوابالو شدم آخه خانم خانما شبا نمیخوابه ماهم تاصبح درگیرشیم 36_1_50.gif

گفته بودم احتمالا بعد از زایمان دلم واسه شیطنتای دخترم تنگ میشه واقعا تو روزای اول دلم خیلی واسه شکمم و لگدهای دخترم تنگ شده بود و همش دوست داشتم به اون روزا برگردم  اصلا یه حالتی مثل افسردگی بهم دست داده بود و بیخودی گریه میکردم یا همش دنبال بهانه بودم که یه گوشه کز کنم و بزنم زیر گریه ولی الان بهترم. خداییش نی نو تو این چند روز خیلی زحمت کشید و بهم چه از نظر روحی و چه توی کارای خونه خیلی کمک کرد. یکی دیگه از کسایی که تو این روزا خیلی هوامونو داشته و داره و بهمون رسیدگی میکنه مادرشوهر عزیزمه که واقعا و از صمیم قلب ازش ممنونم و امیدوارم بتونم یه روزی واسش جبران کنم .

خلاصه روزای بحرانی رو تقریبا پشت سر گذاشتم و الان بهترم و عاشق دختر و همسر عزیزم هستم. این هدیه آسمونی شده تمام زندگی من و باباش و همه فکر و ذکرمون شده نفس خانم... 

واقعا و با تمام وجود دوستش داریم و سلامتی و عاقبت به خیریشو از خدا میخوایم.


پ.ن1: اینجا چندتا عکس از فرشته کوچولومون میزارم که ببینید.

عکس 1  ، عکس 2  ،  عکس 3  


پ.ن 2: تو پست بعدی عکسای اتاقشو میزارم الان خیلی وقت ندارم.