جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

                    

سلام سلام سلام من دوباره برگشتم با یه دنیا حرف اما از بس نبودم و ننوشتم نمیدونم چطوری باید شروع کنم و چی بگم!!!

اول بگم که نفس مامان حسابی بزرگ شده و دیگه از اون حال و هوای نوزادی دراومده و این روزا داره طعم استقلال های کوچولو رو میچشه. خانم کوچولو دیگه به راحتی میشینه و نیاز به کمک نداره

 با کمک گرفتن میز و مبل و اشیاء (و جدیداً دیوار) بلند میشه و همونجوری که دستاشو محکم گرفته شروع میکنه به قدم زدن و کلی ذوق میکنه. تازه اگه کسی هم بخواد دست یا کمرشو بگیره قبول نمیکنه و دستشو میزنه کنار..... شیطون بلایی شده واسمون که نگو و نپرس

این روزا هم که از لبه های مبل به عنوان پله استفاده میکنه و ازشون میره بالا روی مبل و همش باید یکی کنارش باشه که خدای نکرده نیوفته. ماشالله اینقدر شیطون و فرز شده که تا زمانی که بیداره من نمیتونم از جام تکون بخورم و کاری انجام بدم و همش باید درخدمت خانم باشم sad infant

چندوقتیه که خارش لثه هاش شروع شده و تب های گاه و بیگاهی میاد سراغش و سرش گرم میشه، لثه هاش هم سفید شده اما هنوز از دندون خبری نیست... ولی حسابی شکمو و خوش اشتهاست و معمولا هر غذایی بهش بدن میخوره و دست کسی رو پس نمیزنه (این خصوصیتش به باباش رفته... هه هه هه)

جیگر طلا مثل مامانش هندونه خیلی دوست داره با دیدنش کلی هیجان زده میشه که زودتر بهش بدن بخوره

دخترم علاقه عجیبی به نماز و اذان داره و همین که میبینه یکی داره نماز میخنونه کلی ذوق میکنه و چهاردست و پا میره سمتش و شروع میکنه با زبون خودش حرف زدن

راستی جیگر مامان فرستادن بوس هوایی رو یاد گرفته و وقتی هم براش نی نای نای میخونم شروع میکنه به تکون دادن خودش و مثلا میرقصه... دورش بگردم الهیییییییی happy infant

فرشته کوچولو باباشو خیلی دوست داره و مواقعی که به حرف من گوش نمیده یا داره بهونه گیری میکنه یا گریه میکنه همین که صدای باباشو بشنوه ساکت میشه و به حرفش گوش میده. خلاصه اینکه حسابی زندگیمونو گرم کرده و ما دوتایی عاشقشیم

راستی یه چیزی گهواره خانم دیگه جای امنی واسش نیست و قراره بریم واسش تخت جدید بخریم آخه یاد گرفته دستاشو به دوطرف لبه هاش میگیره و می ایسته وسطش و این یه کم خطرناکه

درمورد خودمون هم بگم که حال و هوای این روزام با اینکه مرخصی دیگه داره تموم میشه بهتره و مثل قبل نگران و ناراحت نیستم. البته جدایی از دخترم حتی اگه واسه چند ساعت باشه برام سخته اما دیگه باید عادت کنم، شمارش معکوس داره شروع میشه.

                                        

نفس خانم هم خداروشکر از موقعی که غذای کمکی رو شروع کردیم یه کم بهتر شده و پیش مامان بزرگش می ایسته و من از این بابت یه کم خیالم راحته که حداقل زیاد اذیت نمیشه. خودمم قراره باتوجه به ساعات شیری که دارم یه جوری تنظیم کنم که همشو آخر وقت استفاده کنم که بتونم زودتر بیام خونه.

12 شهریور تولد نی نو بود که یه جشن سه نفره خوب واسش گرفتیم و کلی سورپرایزش کردیم آخه نی نو امسال دیگه بابا شده و دختر کوچولوش هم واسش کادو خریده بود و به باباش تبریک گفت.

راستی نی نو دیروز رفت واسه نفس یه فیل کوچولو اسباب بازی خرید که سوارش میشه و با کمک ما تو خونه میچرخه (لنگه همین فیلو خودم تو بچگی داشتم اما رنگش فرق میکرد بخاطر همین وقتی آوردش کلی خوشحال شدم و یاد بچگیام و خاطراتم افتادم)

یه چیز دیگه هم اینکه چندوقت پیش یه مسابقه واسه نی نی ها برگزار شد به اسم نی نی شکمو که ما هم عکس نفس خانم رو واسشون فرستادیم و به عنوان یکی از عکسای منتخب انتخابش کردن و عکسشو به مدت دوهفته زده بودن تو وبلاگ ما هم کلی خوشحال شدیم. عکسشو تو پیوست ها میزارم.

خوب دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد که بگم. نفسی هم داره شیطونی میکنه باید برم پیشش ولی از این به بعد باتوجه به اینکه میرم سرکار قول میدم زود به زود آپ کنم.

راستی امشب شب عیده ،میلاد امام رضارو به همه تبریک میگم و ازش شفای همه مریضا بخصوص نرگس جونو (دختر یکی از دوستامه که یک سال و نیمشه) میخوام. آهای اونایی که توفیق زیارتشو تو این روزا داشتید مارو هم دعا کنید.


پیوست:

عکس 1          عکس 2            عکس 3



نظرات 8 + ارسال نظر
مامان آیهان کوچولو سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:26 ق.ظ http://www.nini-mami.blogfa.com

یعنی من الان بیدارم یعنی واقعا مخمل در مورد نفسی نوشته
سلامممممممممممممممممممممممممممممممم
به به خانوم کوچولوی ما داره واسه خودش خانومی میشه
خیلی ناز شدی عزیزدلم.
تولد بابایی هم مبارک باشه.
کاش میگفتی واسه نفس منم رای میدادم.

آره عزیزم بیداری مخمل تنبل دوباره برگشته که بنویسه
آره قربونش برم دیگه داره بزرگ میشه
فدای تو خاله مهربون

آره باید میگفتم ولی اون روزا حسابی تنیل و بی حوصله بودم ببخشید

ثریا شنبه 13 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:32 ق.ظ http://www.soraya32.mihanblog.com

مخمل جان هزار هزار ماشاالله چقدر شیرین و خوشمل شده نفسی هی میام عکسهاشو نگاه میکنم .راستی گلی منم نی نی دارم دعا کن واسم انشاالله یه نی نی سالم و خوشکل خدا بهم بدهرمزم عوض شده عزیزم دوست داشتی بگو تا بهت بدم

سلام عزیزم ممنونم لطف داری.
خیلی خوشحال شدم ایشالله هم خودت هم نی نی صحیح و سالم باشید.
اتفاقا رمزتو میخواستم حتما بهم بده

مامان آیهان کوچولو سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:04 ق.ظ http://www.nini-mami.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممممم خوبی مخملی جون.حال نفس خاله خوبه؟
دیگه کمتر از 2ماه مونده واسه تولدش.

قربون خاله خوب و مهربونم بشم

مامان آیهان کوچولو سه‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.nini-mami.blogfa.com

سلام خوبی/
امروز تو اخبار میگفت هوای اهواز آلودست.مواظب نفس جونم باش مخملی جون.

آره اتفاقا عزیز دلم حسابی تو این هوا مریض شد و عذاب کشید

مامان آیهان کوچولو سه‌شنبه 26 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 02:37 ق.ظ http://www.nini-mami.blogfa.com

به کل مارو اینجا گذاشتیو رفتیا مخمل جون

شرمنده اصلا وقت وبلاگ بازی رو نداشتم هرچند دورادور میومدم و میرفتم

مامان آیهان کوچولو چهارشنبه 4 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 ب.ظ

یعنی تولد نفسی هم نمیای

اومدم مامان مهربون

آیلی چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:52 ق.ظ

ماشاءاله دخترتون خیلی نازه خدا حفظش کنه چه ملوسی یه آیت الکرسی بخون چشمش نکنند

قربان شما
چشم حتما میخونم

یک ماما با چکمه های سفید دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1392 ساعت 12:47 ق.ظ

وای خدا جونم
اینجا چقدر فسقلی تراز الانش بود....

آره دقت کردی چقدر تغییر کرده؟؟!!!!!!
وروجک شیطون مامان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد