جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

اداری نشوید

سلام حالتون چطوره؟

من که این روزا اعصابم حسابی بهم ریخته و ناراحتم.... از این اوضاعی که یه عده بیشعور واسه آدم درست میکنن ناراحتمniniweblog.com

ماجرا از اینجا شروع میشه که با توجه به بزرگ شدن شکم بنده و جا نشدن من و نی نی محترمniniweblog.com در هیچ کدام از لباسهای قبلی به راحتی!!! با نی نو تصمیم گرفتیم به بازار بریم و شلوار و مانتو خریداری کنیم. نوع شلوار خریداری شده یک شلوار جین آبی آسمانی و ساده است.

 باتوجه به اینکه پوشیدن شلوار جین در هیچ کجای جامعه ما مصداق بدحجابی یا بی حجابی نیست صبح روز بعد با خوشحالی شلوار را پوشیده و با همسر راهی محل کار شدیم. روز اول به خیر گذشت اما در روز دوم باخبر شدم که نامه محرمانه ای برایم نوشته اند...niniweblog.com

متن نامه اینجوری بود: پیرو تذکرات شفاهی و کتبی قبلی و بازدید بازرس استانداری برای آخرین بار به جنابعالی جهت حفظ حجاب و حفاظت از سیانت ملی تذکر داده میشود و ....niniweblog.com


یعنی وقتی خوندمش داشتم شاخ درمیاوردم. ازشون میپرسم مشکل من چیه میگن شلوار لی پوشیدی!!!!niniweblog.com

آخه کجای قانون ما نوشتن شلوار لی یعنی بدحجابی؟؟؟!!!!!

اصلا کی اومد به من تذکر بده اونم هم به صورت شفاهی و هم کتبی که این دفعه بار آخرش باشه!!!!!!

داشتم میترکیدم از عصبانیتniniweblog.com زنگ زدم به مدیرمون که ماموریت بود و کلی باهاش بحث کردم niniweblog.comآخرش هم آقا فهمید که کارشون اشتباه بوده و قرار شد درستش کنه ولی چه فایده...!

پیرو این حرکت آقایان بنده فوق العاده نسبت به کار و محیط اداره خود بی انگیزه شده و درحالت دلسردی به سر میبرمniniweblog.com

یکی نیست بهشون بگه شما که ادعای دین و مذهب میکنید چرا بازرس آقا آوردید واسه چک کردن نوع حجاب و پوشش خانمها؟؟!!!!!niniweblog.com یعنی این کار شما گناه نداره؟؟؟ مگه شما ناموس ندارید؟؟؟؟ اصلا چرا به بقیه چیزی نگفتید؟؟!!!! من که ازشون نمیگذرم...

لازم به ذکر است که بنده در محیط اداره کاملا چادر به سر دارم و اصلا اونو از سرم در نمیارم حالا این آقایون مثلا باخدا!!!! از کجا شلوار منو دیدن خدا میدونه...


*درآخر بد ندیدم این شعر از نراقی رو بزارم شما هم بخونید*


ادامه مطلب ...

توفیق اجباری

سلاااااااامممممم دلم خیلی واسه اینجا تنگ شده بود. ولی چکار کنم این نی نی شیطون بدجوری انرژیمو گرفته و اصلا حال و حوصله واسه مامانش نذاشته الانم که دو سه روزه دندون درد دارم و دارم تحمل میکنم....


ولی واستون بگم که تقریبا دو هفته پیش بود که رفتم پیش دکتر واسه چکاپ ماهیانه اونم واسم یه سری آزمایش و سونو نوشتو کلی تاکید کرد که حتما باید پیش اینایی که من میگم بری انجام بدیمشغول تلفن ما هم فرداش با نی نو رفتیم مثلا سونو. اولا که اونجا بیشتر شبیه سونا بود تا مطب بعدش هم بهمون واسه فردا صبحش نوبت داد. صبح ساعت 7 اونجا بودم که مثلا کارم زود تموم بشه ولی جناب دکتر تا ساعت 9:30 تشریف نیاوردن و علاف ایشون بودیم بعدش هم که اومد داشتم از استرس میمردم انگار که همین الان میخوام برم زیر تیغ جراحی ولی وقتی دستگاهو گذاشت رو شکمم و من نی نی کوچولومو دیدم دیگه داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم و اصلا دوست نداشتم تموم بشه

اما هیچ حسی بهتر از شنیدن صدای تالاپ تولوپ قلب کوچولوش نبود deborah.mihanblog.comواقعا داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم و ذوق مرگی شده بودم

بعد از انجام سونو اونم با یه هزینه بالا و گرفتن جوابش خوشحال وشاد رفتم سمت آزمایشگاه که اون سمت شهر بود که مثلا زودی این آزمایشمم بدم و کارم تموم بشه. حالا که رسیدم خانمه یه نگاه به نسخه ام کرد و بعداز کلی ناز و عشوه بهم میگه الان ازت آزمایش خون میگیریم ولی بعدش باید بری پیش دکتری که ما میگیم سونو انجام بدی. بهش میگم واسه چی؟؟؟ من همین الان سونو دادم اینم جوابش!!!! میگه نه این قبول نیست باید بری پیش دکتری که ما میگیم وگرنه این آزمایشت و جوابش هم باطله به زور خودمو کنترل کردم که اونجا هیچی بهشون نگم

چاره ای جز قبول کردن نداشتم. بهش میگم هزینه آزمایش چقدر میشه میگه قابل نداره 70 هزار تومن....... (فقط یه سرنگ کوچولو ازم خون گرفتن همین!!!) خلاصه با کلی اعصاب خوردی و ناراحتی آزمایشو دادم که برم پیش دکتری که میگه واسه سونو. میگه نه امروز نمیخواد بری بزار هفته آینده که جواب آماده شد بعد یه دفعه برو. منم که حسابی اعصابم خراب بود و خسته شده بودم برگشتم ولی تو دلم هرچی دلم خواست بهشون گفتم.

بعد نیم ساعت رسیدم محل کارم و چون اون روزش یه همایش مهم داشتیم رفتم اونجا. بعد از همایش تقریبا ساعت 1:20 که داشتیم مهمانهارو واسه ناهار راهنمایی میکردیم یه خانمی از همون آزمایشگاه تماس میگیره که حتما همین امروز باید بری واسه سونو و تاریخش باید با آزمایشت یکی باشه و تا ساعت 2 بیشتر وقت نداری وگرنه انجام نمیدن. اینجا دیگه داشتم منفجر میشدمو حیف که دوروبرم خیلی شلوغ بود وگرنه همون جا حال طرفو جا میاوردم با این مردم آزاریشون

سریع با نی نو تماس گرفتم که وقت ندارم و بیا منو ببر دکتری که گفتن واسه سونوی مجدد. خداروشکر به موقع رسیدیم و از حق نگذریم حداقل هم دکتره هم منشیاش اخلاق خوبی داشتن و میشد باهاشون صحبت کرد. خلاصه اینجا هم نزدیک 70 هزار تومن دادیم واسه یه سونو. حداقلش این بود که من تو یه روز دوبار صدای قلب جیگرمو شنیدم. خیلی دوست داشتم نی نو هم بیاد بشنوه ولی ورود آقایون ممنوع بود و اونو راه ندادن.

همش فدای سر نی نیمون و اینکه گفتن خداروشکر مشکلی نداره و تو وضعیت خوبیه. ولی دلم از این میسوزه که مطبهای دکترامون شدن ایستگاه دلالی و هرکدوم رفتن با یه دکتر دیگه قرارداد بستن و به قول خودشون فقط کار اونی که میگن خوبه و کار هیچکس دیگه ای رو قبول ندارن 

اینه وضعیت مملکت ما.... مجبوری کاریو انجام بدی که اونا میخوان هیچ راهی هم نداری مجبوری