جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

توفیق اجباری

سلاااااااامممممم دلم خیلی واسه اینجا تنگ شده بود. ولی چکار کنم این نی نی شیطون بدجوری انرژیمو گرفته و اصلا حال و حوصله واسه مامانش نذاشته الانم که دو سه روزه دندون درد دارم و دارم تحمل میکنم....


ولی واستون بگم که تقریبا دو هفته پیش بود که رفتم پیش دکتر واسه چکاپ ماهیانه اونم واسم یه سری آزمایش و سونو نوشتو کلی تاکید کرد که حتما باید پیش اینایی که من میگم بری انجام بدیمشغول تلفن ما هم فرداش با نی نو رفتیم مثلا سونو. اولا که اونجا بیشتر شبیه سونا بود تا مطب بعدش هم بهمون واسه فردا صبحش نوبت داد. صبح ساعت 7 اونجا بودم که مثلا کارم زود تموم بشه ولی جناب دکتر تا ساعت 9:30 تشریف نیاوردن و علاف ایشون بودیم بعدش هم که اومد داشتم از استرس میمردم انگار که همین الان میخوام برم زیر تیغ جراحی ولی وقتی دستگاهو گذاشت رو شکمم و من نی نی کوچولومو دیدم دیگه داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم و اصلا دوست نداشتم تموم بشه

اما هیچ حسی بهتر از شنیدن صدای تالاپ تولوپ قلب کوچولوش نبود deborah.mihanblog.comواقعا داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم و ذوق مرگی شده بودم

بعد از انجام سونو اونم با یه هزینه بالا و گرفتن جوابش خوشحال وشاد رفتم سمت آزمایشگاه که اون سمت شهر بود که مثلا زودی این آزمایشمم بدم و کارم تموم بشه. حالا که رسیدم خانمه یه نگاه به نسخه ام کرد و بعداز کلی ناز و عشوه بهم میگه الان ازت آزمایش خون میگیریم ولی بعدش باید بری پیش دکتری که ما میگیم سونو انجام بدی. بهش میگم واسه چی؟؟؟ من همین الان سونو دادم اینم جوابش!!!! میگه نه این قبول نیست باید بری پیش دکتری که ما میگیم وگرنه این آزمایشت و جوابش هم باطله به زور خودمو کنترل کردم که اونجا هیچی بهشون نگم

چاره ای جز قبول کردن نداشتم. بهش میگم هزینه آزمایش چقدر میشه میگه قابل نداره 70 هزار تومن....... (فقط یه سرنگ کوچولو ازم خون گرفتن همین!!!) خلاصه با کلی اعصاب خوردی و ناراحتی آزمایشو دادم که برم پیش دکتری که میگه واسه سونو. میگه نه امروز نمیخواد بری بزار هفته آینده که جواب آماده شد بعد یه دفعه برو. منم که حسابی اعصابم خراب بود و خسته شده بودم برگشتم ولی تو دلم هرچی دلم خواست بهشون گفتم.

بعد نیم ساعت رسیدم محل کارم و چون اون روزش یه همایش مهم داشتیم رفتم اونجا. بعد از همایش تقریبا ساعت 1:20 که داشتیم مهمانهارو واسه ناهار راهنمایی میکردیم یه خانمی از همون آزمایشگاه تماس میگیره که حتما همین امروز باید بری واسه سونو و تاریخش باید با آزمایشت یکی باشه و تا ساعت 2 بیشتر وقت نداری وگرنه انجام نمیدن. اینجا دیگه داشتم منفجر میشدمو حیف که دوروبرم خیلی شلوغ بود وگرنه همون جا حال طرفو جا میاوردم با این مردم آزاریشون

سریع با نی نو تماس گرفتم که وقت ندارم و بیا منو ببر دکتری که گفتن واسه سونوی مجدد. خداروشکر به موقع رسیدیم و از حق نگذریم حداقل هم دکتره هم منشیاش اخلاق خوبی داشتن و میشد باهاشون صحبت کرد. خلاصه اینجا هم نزدیک 70 هزار تومن دادیم واسه یه سونو. حداقلش این بود که من تو یه روز دوبار صدای قلب جیگرمو شنیدم. خیلی دوست داشتم نی نو هم بیاد بشنوه ولی ورود آقایون ممنوع بود و اونو راه ندادن.

همش فدای سر نی نیمون و اینکه گفتن خداروشکر مشکلی نداره و تو وضعیت خوبیه. ولی دلم از این میسوزه که مطبهای دکترامون شدن ایستگاه دلالی و هرکدوم رفتن با یه دکتر دیگه قرارداد بستن و به قول خودشون فقط کار اونی که میگن خوبه و کار هیچکس دیگه ای رو قبول ندارن 

اینه وضعیت مملکت ما.... مجبوری کاریو انجام بدی که اونا میخوان هیچ راهی هم نداری مجبوری

نظرات 11 + ارسال نظر
مهتاب زاهدی یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ http://mohandesakele.mihanblog.com

من اگر جای تو بودم و بچه م یه عمه ی ماما داشت، اصلاً پیش دکتر نمی رفتم و چکاپمو و بقیه کارامو طبق نظر همون عمه خانوم انجام میدادم، فقط هر سه چار ماه یه بار میرفتم پیش دکتر و اگه لازم میشد برای زایمان. همین...

آره راست میگی منم تصمیم گرفتم از این به بعد همین کارو بکنم. البته اینم بگم که رفتن پیش یه دکتر زنان و تحت نظر اون هم بودن پیشنهاد خود عمه خانم بوده. اون بیشتر از بقیه حساسه
عمه است دیگه.... یه عمه مهربون

گاهی منم یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:15 ب.ظ http://gahimanam.blogfa.com

سلام
اشکال نداره نی نی که بیاد خستگی همه اینا از تنت در میاد

سلام
آره راست میگی منم فقط بخاطر وجود پاک اونه که تحمل میکنم

سپیده یکشنبه 4 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.aghl-ya-ehsas.blogsky.com

اخی چقدر اذیت شدی
خاک بر سرشون
هم خودشونو مسخره کردن هم مردمو
باز خدارو شکر کارت انجام شد
امیدوارم همیشه شاد باشی

آره وجدان کاری ندارن این قشر مرفه بی درد
ممنونم تو هم همینطور عزیزم

نی نی و مامی دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:38 ب.ظ http://www.niniomami.blogfa.com

سلام.وااااای الهی قربونش بشم صدای قلبشو شنیدی.خدا حفظش کنه.
اره راس میگی منکه ماشاالله زیاد سابقه ی دکتر رفتن دارم میدونم چی میگی.
خبر نداری از خرجو مخارج نازایی.متاسفانه نازایی تو کشور ما یعنی...
فقط خدا میدونه ما تا حالا چقد خرج کردیم.

سلام عزیزم. آره شنیدم نمیدونی چه حس قشنگی بود ایشالله به زودیه زود این توفیق نصیب تو هم بشه.
درموردش شنیدم واقعا هزینه هاش کمر شکنه کاش حداقل با این همه هزینه یه نتیجه ای گفته بشه نه اینکه الکی هی پول خرج این دکتر و اون دکتر کنیم. هرچقدر از این جماعت دکتر بشه دوری کرد بهتره

مژده دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.mojdeh59.mihanblog.com

سلام مخمل جان خوبی عزیزم ؟
اخ دست رو دلم نزار که دلم خونه
اینروزها دل منم از دست این پرستارا خونه
خیر سرمون امیررو برده بودیم بیمارستان خصوصی
هیچ کاری واسش نمیکردن
بهخدا بچم تب کرده بو ده بار بهشون گفتم تا اومدن یه درجه گزاشتن براش
ایشالا که نی نی بدنیا بیاد بادیدن روی ماهش همه خستگیت در میره گلم
راستی اشکالی نداره بپرسم زیر نظر کدوم دکتر رفتی؟

سلام مژی جون خوبم عزیزم تو چطوری؟
توی شهر ما بیمارستان خصوصی و دولتی معنی نداره فقط هزینه هاشون متفاوته
امیرجان حالش چطوره؟ بهتره انشالله؟ مرخصش کردن؟

نفس سه‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:48 ب.ظ http://nazfd67.persianblog.ir

سلااااااااااام...
نی نیت که بیاد تمام این سختی ها رو فراموش می کنی.....
شنیدن صدای قلب کسی که دوسش داری لذت مضاعفی داره چه برسه اون از شیره وجود خودت هم باشه

سلااااام خانمی
آره راست میگی
منم بیصبرانه منتظرشم که بیاد عزیز دل مامان

مهتاب جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ق.ظ

عزیزم به دکترت بگو من برام سخته برم جایی که شما میگین! چه دم ودستگاهی برای خودشون درست کردن؟

مگه الکیه!!! اون موقع یه حرفایی بهت میزننو ناامیدت میکنن که پشیمون بشی از هرچی اعتراضه و بگی چشششم حتما دوبرارشو تحمل میکنم و میرم انجام میدم

سپیده دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:32 ب.ظ http://www.aghl-ya-ehsas.blogsky.com

سلام مامان کوچولو خوبی؟
نی نی خوبه ؟ اذیت که نمیکنه

سلام عزیزم من خوبم نی نی هم خوبه تو چطوری؟
اذیت که چه عرض کنم این روزها اصلا نمیزاره مامانش یه کم بخوابه بدجوری بیخواب شدم

مژی شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ

واقعا که با این کاراشون

عزیزم بهت تبریک می گم بخاطر تجربه ی این حس خوب و ناب

البته ما که هنوز تجربه نکردیم از بقیه شنیدیم که خیییلی خوب و نابه

مرسی عزیزم
انشالله به زودیه زود نوبت خودت بشه خانمی

نی نی و مامی شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 ب.ظ http://www.niniomami.blogfa.com

سلام گل ناز من و شکوفه کوچولوی نازم.هر دوتا خوبین؟؟؟مواظب هم باشینااااا.

سلام خانم خانما چششششممممم واسه شما هم دعا میکنیم

قلی شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://blogeh.mihanblog.com/

ببین از من میشنوی پولت رو به این دکتر ها نده، به یکی از خانمها فامیل بگو وقتی خودت حواست نیست یه خورده نمک بریزه روی ست(البته باید کشف حجاب کرده باشی و روسری سرت نباشه) اگه دست بردی روی سرت بچت دختره. اگرم نه که بچت پسره بعد دو سال بهت میگم میتونی بیایی وب لاگ بنویسی یا نه.
(پرانتز، آزمایشگاه مرکزی یا دانش بری دیگه دهنشون بسته میشه چون این آزمایشگاه ها دیگه کسی نمیتونه توی کارشون ان قلت بیاره)

چه روش جالبی!!!!!
البته قبلا یه چیزایی درموردش شنیده بودم ولی بلد نبودم چجوریه. حالا که بهم گفتی حتما به یکی میگم اجراش کنه ولی مشکل اینه که دیگه همش حواسم هست تو دستام چیزی هست یا نه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد