جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

جهانی به وسعت یک قلب

از تمام دار دنیا تنها یک چیز دارم : دوستت

یک سالگی

سلام من برگشتم با یه دنیا حرف ولی الان وقت ندارم که بنویسم آخه امروز تولد فرشته کوچولوی مامانی بود. قربونش برم دیگه واسه خودش خانمی شده....

این یه سال یکی از بهترین سال های عمرم بود. من با نفسم خوشبختی رو احساس میکنم و بهترین روزهای زندگیمو تجربه میکنم.

دختر قشنگ و خوبم خیلی خیلی خیلی دوستت دارم و عاشششششششقققققتتتتممممممممم و تولدتو عاشقانه بهت تبریک میگم و برات بهترین هارو آرزو دارم. بوووووسسسسسسسسسسس عروسک قشنگ من



اینو فعلا علی الحساب داشته باشید تا بعد. من به زودی برمیگردم......

                    

سلام سلام سلام من دوباره برگشتم با یه دنیا حرف اما از بس نبودم و ننوشتم نمیدونم چطوری باید شروع کنم و چی بگم!!!

اول بگم که نفس مامان حسابی بزرگ شده و دیگه از اون حال و هوای نوزادی دراومده و این روزا داره طعم استقلال های کوچولو رو میچشه. خانم کوچولو دیگه به راحتی میشینه و نیاز به کمک نداره

 با کمک گرفتن میز و مبل و اشیاء (و جدیداً دیوار) بلند میشه و همونجوری که دستاشو محکم گرفته شروع میکنه به قدم زدن و کلی ذوق میکنه. تازه اگه کسی هم بخواد دست یا کمرشو بگیره قبول نمیکنه و دستشو میزنه کنار..... شیطون بلایی شده واسمون که نگو و نپرس

این روزا هم که از لبه های مبل به عنوان پله استفاده میکنه و ازشون میره بالا روی مبل و همش باید یکی کنارش باشه که خدای نکرده نیوفته. ماشالله اینقدر شیطون و فرز شده که تا زمانی که بیداره من نمیتونم از جام تکون بخورم و کاری انجام بدم و همش باید درخدمت خانم باشم sad infant

چندوقتیه که خارش لثه هاش شروع شده و تب های گاه و بیگاهی میاد سراغش و سرش گرم میشه، لثه هاش هم سفید شده اما هنوز از دندون خبری نیست... ولی حسابی شکمو و خوش اشتهاست و معمولا هر غذایی بهش بدن میخوره و دست کسی رو پس نمیزنه (این خصوصیتش به باباش رفته... هه هه هه)

جیگر طلا مثل مامانش هندونه خیلی دوست داره با دیدنش کلی هیجان زده میشه که زودتر بهش بدن بخوره

دخترم علاقه عجیبی به نماز و اذان داره و همین که میبینه یکی داره نماز میخنونه کلی ذوق میکنه و چهاردست و پا میره سمتش و شروع میکنه با زبون خودش حرف زدن

راستی جیگر مامان فرستادن بوس هوایی رو یاد گرفته و وقتی هم براش نی نای نای میخونم شروع میکنه به تکون دادن خودش و مثلا میرقصه... دورش بگردم الهیییییییی happy infant

فرشته کوچولو باباشو خیلی دوست داره و مواقعی که به حرف من گوش نمیده یا داره بهونه گیری میکنه یا گریه میکنه همین که صدای باباشو بشنوه ساکت میشه و به حرفش گوش میده. خلاصه اینکه حسابی زندگیمونو گرم کرده و ما دوتایی عاشقشیم

راستی یه چیزی گهواره خانم دیگه جای امنی واسش نیست و قراره بریم واسش تخت جدید بخریم آخه یاد گرفته دستاشو به دوطرف لبه هاش میگیره و می ایسته وسطش و این یه کم خطرناکه

درمورد خودمون هم بگم که حال و هوای این روزام با اینکه مرخصی دیگه داره تموم میشه بهتره و مثل قبل نگران و ناراحت نیستم. البته جدایی از دخترم حتی اگه واسه چند ساعت باشه برام سخته اما دیگه باید عادت کنم، شمارش معکوس داره شروع میشه.

                                        

نفس خانم هم خداروشکر از موقعی که غذای کمکی رو شروع کردیم یه کم بهتر شده و پیش مامان بزرگش می ایسته و من از این بابت یه کم خیالم راحته که حداقل زیاد اذیت نمیشه. خودمم قراره باتوجه به ساعات شیری که دارم یه جوری تنظیم کنم که همشو آخر وقت استفاده کنم که بتونم زودتر بیام خونه.

12 شهریور تولد نی نو بود که یه جشن سه نفره خوب واسش گرفتیم و کلی سورپرایزش کردیم آخه نی نو امسال دیگه بابا شده و دختر کوچولوش هم واسش کادو خریده بود و به باباش تبریک گفت.

راستی نی نو دیروز رفت واسه نفس یه فیل کوچولو اسباب بازی خرید که سوارش میشه و با کمک ما تو خونه میچرخه (لنگه همین فیلو خودم تو بچگی داشتم اما رنگش فرق میکرد بخاطر همین وقتی آوردش کلی خوشحال شدم و یاد بچگیام و خاطراتم افتادم)

یه چیز دیگه هم اینکه چندوقت پیش یه مسابقه واسه نی نی ها برگزار شد به اسم نی نی شکمو که ما هم عکس نفس خانم رو واسشون فرستادیم و به عنوان یکی از عکسای منتخب انتخابش کردن و عکسشو به مدت دوهفته زده بودن تو وبلاگ ما هم کلی خوشحال شدیم. عکسشو تو پیوست ها میزارم.

خوب دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد که بگم. نفسی هم داره شیطونی میکنه باید برم پیشش ولی از این به بعد باتوجه به اینکه میرم سرکار قول میدم زود به زود آپ کنم.

راستی امشب شب عیده ،میلاد امام رضارو به همه تبریک میگم و ازش شفای همه مریضا بخصوص نرگس جونو (دختر یکی از دوستامه که یک سال و نیمشه) میخوام. آهای اونایی که توفیق زیارتشو تو این روزا داشتید مارو هم دعا کنید.


پیوست:

عکس 1          عکس 2            عکس 3



روز فرشته ها (دخترها)


دخترم با تو سخن می گویم

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو باقامت چون نیلوفر، شاخه ی پرگل این گلزاری

من به چشمان تو یک خرمن گل میبینم

گل عفت، گل صدرنگ امید

گل فردای بزرگ، گل فردای سپید

چشم تو آینه روشن فردای من است

گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ، کس نگیرد ز گل مرده سراغ

دخترم با تو سخن می گویم

دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش

همه گل چین گل امروزند، همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد

بلبل عاشق نیست...

بلکه گل چین سیه کرداریست، که سراسیمه دود در پی گل های لطیف

تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک

دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

تو گل شادابی، به ره باد مرو!!!

غافل از باد مشو، ای گل صد پر من

همه گوهر شکنند

دیو کی ارزش گوهر داند؟

دخترم گوهر من، گوهرم دختر من

تو که تک گوهر دنیای منی

دل به لبخند حرامی مسپار، دزد را دوست مخوان!

چشم امید به ابلیس مدار

آری ای دخترکم

ای سراپا الماس، از حرامی بهراس...

قیمت خود مشکن

قدر خود را بشناس

قدر خود را بشناس....


پ.ن: امروز روز دختره و من امسال یکی از این فرشته هارو تو خونه ام و کنار خودم دارم و از صمیم قلب خدارو واسه داشتنش شکر میکنم و این روز عزیزو به دختر گلم که پاره وجود منه عاشقانه تبریک میگم. توی این روز از خدا میخوام که کمکمون کنه که بتونیم راه صحیح زندگی کردنو به دخترمون یاد بدیم و فرزند صالحی رو تحویل جامعه بدیم و درکنار لطف و حمایت خداوند اونو از شر تمام بدی ها و زشتی ها دور کنیم.

دختر گلم بدون که با تمام وجود دوستت دارم و به داشتنت افتخار میکنم. جیگرمامان روزت مبارک بوووووووووووسسسسسسسسسسسسسسس

سلامی دوباره

سلام به همگی

یه چند وقتی نبودم آخه با محیط جدید بلاگ اسکای مشکل داشتم و نمیدونم چرا درست تو مرورگر کروم من باز نمیشه؟؟؟!!!! با بقیه مرورگرها هم میونه زیاد خوبی ندارم بخاطر همین نمیتونستم بیام بنویسم تا اینکه بالاخره درستش کردم.

البته نبودنم یه دلیل دیگه هم داره اونم اینه که توی چندوقت گذشته اصلا حال و هوای خوبی نداشتم و خیلی از روزامو با غصه و ناراحتی رد کرد. آخه مرخصیم از سی و یک خرداد تموم شد و من باید از اول تیر میرفتم سر کار اما از اونجایی که دل کندن از نفس خانم و تحمل دوریش خیلی واسم سخت بود و از طرف دیگه خانم بدجوری به مامانش عادت کرده و حاضر نیست به غیراز خودم پیش هیچ کسی بمونه منم شدم یه کارمند فراری و نرفتم سرکار... از طرف اداره کلی واسم نامه زدن و تماس گرفتن و حتی به نی نو هشدار دادن که به خانمت بگو بیاد سرکار وگرنه حقوقش قطع میشه ولی من اصلا حاضر نبودم زیر بار برم. آخه بلانسبت گفته بودن مدت مرخصی زایمان شده نه ماه ولی چون ابلاغ نشده بود میگفتن مستند نیست و تا رسیدن بخشنامه باید بیای سر کار... 

خلاصه تو این چند وقت حسابی دمق و ناراحت بودم تا اینکه با تلاش و پیگیری های نی نو بالاخره به نتیجه رسیدیم و بالاخره بخشنامه اواسط مرداد رسید اداره و ما یه نفس راحت کشیدیم. آخه تو این مدت شده بودم مثل مجرمای فراری....

حالا هم از مرخصیم چیزی بیشتر از یه ماه نمونده و رو به اتمامه اما الان دیگه راحت تر میتونم باهاش کنار بیام. آخه نفس خانم بزرگ شده و با توجه به اینکه کنار شیر از غداهای کمکی هم استفاده میکنه خیالم یه کم راحت تره و میدونم حداقل زیاد اذیت نمیشه. هرچند دوری ازش واقعا برام سخته ولی چه کنم که چاره دیگه ای نیست و زندگی جریان داره.

توی ماه رمضون هم که با توجه به اینکه روزه بودم و شیردهی یه کم بی انرژی بودم و انگیزه آپ کردن نداشتم از یه طرف هم همش سرگرم آشپزی در کنار دخترخانم گلم بودم و وقتی واسم نمی موند. ایام عید هم که حسابی سرمون شلوغ بود و همش مشغول دید و بازدید بودیم وقت نداشتم. دخترم هم تو این روزا حسابی عیدی جمع کرده...

ولی حالا برگشتم که بنویسم و دوباره کنارتون باشم. تو اولین فرصت میام و از دردونه مامان براتون میگم. حسابی شیرین شده قند عسلم باید یه پست کامل درمورد خودش باشه اینجا نمیشه ولی قول میدم زود بیام.

فعلا بای

روز بابایی

نی نی شکلک

کودکی، دخترکی موقع خواب ، سخت پاپیچ پدر بود و از او میپرسید:

زندگی چیست؟

پدرش از سر بی صبری گفت:

زندگی یعنی عشق....

دخترک با سر پرشوری گفت:

عشق را معنی کن؟؟!!!!

پدرش داد جواب: بوسه ی گرم تو بر گونه ی من

دخترک خنده برآورد ز شوق

گونه های پدرش را بوسید

زان سپس گفت:

پدرم... عشق اگر بوسه بُود

بوسه هایم همه تقدیم تو باد....!



پ.ن1 (از طرف نفس بابا): خیلی خیلی دوستت دارم بابا و خوشحالم که بابایه مهربونی مثل تو دارم. روزت مبارک باباجونم 

پ.ن2 (از طرف مامان نفس): امروز روز عزیزترین و مهمترین آدم تو زندگیمه... کسی که همه جوره تکیه گاهم شده و با تمام وجود دوستش دارم.... اونی که جای خالی همه اونایی که باید کنارم باشن و نیستنو واسم پر کرده و نمیزاره هیچ کمبودی حس کنم....  کسی که همه سعی و تلاشش خوشحال کردن من و نفس و خوشبختیمونه..... کسی که نمونه یه مرد کامله و با اینکه قلب مهربونی داره بعضی وقتا نسبت بهش بی مهری میشه.... کسی که دوستش دارم و دوستش دارم و دوستش دارم.....

میخوام از اینجا و از صمیم قلب و با تمام وجود این روزو بهش تبریک بگم و میخوام بدونه که خالصانه دوستش دارم و برام قابل احترام و عزیزه و خدارو شاکرم برای اینکه منو لایق دونسته که دوتا فرشته عزیز و مهربونو توی زندگیم قرار داده تا من خوشبختی رو با تمام وجودم کنار عزیزانم حس کنم. از خدا میخوام هزاران سال سایه اش بالای سرمون باشه و به همه آرزوهای قشنگش برسه


ای کسی که آغوش گرمت امن نرین جای دنیا برای همه لحظه هامه... قدردانت هستم و روز مرد و مردونگی رو با یه دنیا عشق و بوسه بهت تبریک میگم.....

همسر عزیزم روزت مبارک همیشه کنارم بمون